در پست قبلی در موردی اینکه «چرا باید انگلیسی را از طریق ادبیات بیاموزیم»، «چطور انگلیسی خود را با خواندن کتابهای ساده تقویت کنیم» و «انواع کتابهای انگلیسی» صحبت کردیم. در این پست میخواهیم به این دو موضوع بپردازیم:
- پنج رمان ساده برای این که به انگلیسی بخوانید.
- تکنیکهای معمول نوشتن که باید بلد باشید.
راهنمای پنج مرحلهای: چگونه انگلیسی خود را با خواندن کتابهای ساده تقویت کنید قسمت اول
4. پنج رمان ساده برای این که به انگلیسی بخوانید.
میتوانید کتاب صوتی را از اینجا دانلود کنید
پیرمرد و دریا داستان یک ماهیگیر کوبایی در تعقیب بزرگترین صید زندگیاش است. به تنهایی، و مایلها در دریا، به مدت چند روز با ماهی میجنگد. کتاب به موضوعات بسیاری میپردازد، مثلاً «انسان در مقابل طبیعت» و ایده «مردانگی» (یا «مرد» بودن). نحوه برخورد کتاب با این موضوعات است که آن را تبدیل به یکی از مشهورترین و موفقترین رمانهای نوشته شده به زبان انگلیسی کرده است.
هنگام خواندن کتابهای قدیمیتر، ممکن است لغات یا عباراتی را پیدا کنید که امروزه استفاده نمیشوند. جستجو در گوگل را امتحان کنید تا ببینید آیا عبارت هنوز هم در انگلیسی مدرن محبوب است یا خیر. یادتان باشد به تاریخ صفحات وب منتشر شده نیز نگاه کنید.
همینگوی از جملات کوتاه و آسان برای تأثیرگذاری زیاد استفاده میکند. معنایش این است که خواندن این کتاب بسیار راحت و سریع است، اما در عین حال قدرتمند نیز هست. نکتهای که میتوان از نوشته ارنست همینگوی برداشت کرد این است که هنگام بهکارگیری زبان انگلیسی، سادگی بهترین رویکرد است. اندک نویسندگانی بهتر از همینگوی برای آموزش انگلیسی وجود دارند، و پیرمرد و دریا از بهترین آثار اوست.
«بعد کمکم دلش به حال ماهی بزرگی که به قلاب انداخته بود سوخت. با خودش فکر کرد او شگفتانگیز و عجیب است و چه کسی میداند چند سالش است.[…] با خود گفت این ماهی نمیتواند بفهمد تنها یک مرد در مقابل اوست، و نیز نمیفهمد که او یک مرد پیر است. اما چه ماهی بزرگیست و اگر گوشتش خوب باشد، چه غوغایی در بازار به پا خواهد کرد. طعمه را مثل یک مرد گرفت و آن را مثل مردی قوی کشید و در مبارزهاش هیچ هراسی نداشت. نمیدانم آیا برنامهای داشت یا به اندازه من درمانده است؟»
در این بریده، همینگوی به ماهی «شخصیت» میدهد (دادن صفات انسانی) و ماهیگیر آن را با خودش مقایسه میکند.
در سراسر رمان، مردان در مقایسه با طبیعت ضعیف و کوچک نشان داده شدهاند که حتی در خود عنوان هم مشهود است-پیرمرد و دریا. علیرغم پیشرفت مرد از لحاظ فناوری، او هیچ تفاوتی با ماهی ندارد زیرا هر دو برای بقایشان در اقیانوس خطرناک تقلا میکنند.
در این کتاب کلمات مرتبط با ماهیگیری خیلی زیاد به کار رفتهاند، یعنی برخی اصطلاحات خاص مرتبط با این موضوع را یاد خواهید گرفت. در این بریده کلمه «به قلاب انداخته» را میبینید که معنایش گرفتن ماهی با قلاب است. زبان عاطفی نیز زیاد به کار رفته است. برای مثال، «دل سوزاندن به حال کسی» معنایش «متأسف بودن برای شخص» است، و در این متن معنای «درمانده» ناامید است.
میتوانید کتاب صوتی را از اینجا دانلود کنید
جورج اورول جایگاه ویژهای نزد بسیاری از خوانندگان کتابهای انگلیسی دارد. حتی جایزهای با نام او وجود دارد: جایزه اورول، که به بهترین نوشته سیاسی در سرتاسر جهان جایزه میدهد.
1984 یک رمان «پادآرمانشهر» است- یعنی بر یک دنیای خیالی، و ناخوشایند بنا شده است. این مخالف «آرمانشهر» است، که معنایش جامعه خیالی بدون نقص است. این رمان در 1948 منتشر شد و منتظر آیندهای بود که در آن جهان توسط دیکتاتورها اداره میشود و هر کس پیوسته تحت نظر است. در این کتاب، شخصیت اصلی، وینستون، سعی میکند عاشق شود و در دنیایی که کوچکترین حرکاتش تماشا میشود با حکومت مبارزه کند.
1984 از زمان چاپ و انتشارش به عنوان یک رمان کلاسیک در نظر گرفته شده است- یعنی مردم به خاطر داستانش و نحوه مواجهه آن با موضوعات دشوار، آن را یکی از بهترین کتابهای تمام ادوار میدانند. این حتی یک لغت جدید به وجود آورد: «اورولی»، که برای توصیف چیزهایی استفاده میشود که مشابه جهان توصیف شده در کتاب است.
همچنین اورول در 1984 چند ایده داشت که اغلب در بحثهای سیاسی انگلستان به کار میروند. یکی از اینها «دوگانهاندیشی» است، یعنی پذیرش همزمان دو ایده متضاد. دیگری «پلیس اندیشه» است، که وقتی کسی دیگری را به علت تفکرش تنبیه یا قضاوت میکند، میتواند استفاده شود.
«از جایی که وینستون ایستاده بود فقط میتوانست سه شعار حزب را که سمت سفیدش با حروف زیبا مشخص بود بخواند:
جنگ صلح است
آزادی بردگی است
نادانی توانایی است»
در این بریده، اورول از «متناقضها» استفاده میکند. یعنی دو ایده مخالف را برداشته و آنها را کنار هم قرار داده است. شعارهای حزب همه متناقض هستند، و مثالهایی از «دوگانهاندیشی». «جنگ صلح است» یعنی با همیشه در جنگ بودن و دشمن داشتن، مردم از حکومتشان حمایت خواهند کرد. «آزادی بردگی است» یعنی به چشم دولت، افراد مستقل قطعاً شکست خواهند خورد. «نادانی توانایی است» این ایده است که اگر عموم از سیاست آگاهی نداشته باشند، دولت میتواند قوی باقی بماند و کنترل کامل همه چیز را در دست داشته باشد.
همانطور که میبینید، 1984 با موضوعات سنگین سیاسی سروکار دارد، اما نباید باعث شود از آن طفره بروید. این کتاب یکی از محبوبترین و سرگرمکنندهترین کتابها در زبان انگلیسی است.
همچنین جورج اورول فهرستی از قوانین برای خوب نوشتن را تألیف کرد. این توسط انگلیسی زبانان استفاده میشود. چرا از آن برای تقویت نوشتارتان به زبان انگلیسی استفاده نمیکنید؟
هری پاتر- جی کی رولینگ
میتوانید کتاب صوتی را از اینجا دانلود کنید
احتمالاً تا الان کتابهای هری پاتر را خواندهاید، یا حداقل فیلمها را دیدهاید. خواندن این کتابها برای همه زبانآموزان انگلیسی که از رمانهای فانتزی لذت میبرند واجب است. هفت کتاب در این مجموعه وجود دارد، که هر چه پیش میرود طولانیتر و از نظر انگلیسی پیشرفتهتر میشوند. بهترین کار شروع با کتاب اول است.
هری پاتر داستانی است درباره جادوگران زن و مرد. همه شخصیتهای اصلی به هاگوارتز میروند. هاگوارتز مدرسهای است که در آن نحوه استفاده از جادو آموزش داده میشود. دنیایی جادویی هری پاتر حیوانات، تاریخ، و حتی کلمات خودش را دارد! برخی نویسندگان دوست دارند کلمات «بیمعنا» بسازند- برای مثال رولینگ اصطلاح «ماگل» برای اشاره به «افرادی که نمیتوانند از جادو استفاده کنند» را به کار میبرد.
«شاید به زندگی در یک قفسه تاریک مربوط میشد، اما هری همیشه نسبت به سنش هیکلی کوچک و استخوانی داشت. […] هری صورتی لاغر داشت، زانوهایی برآمده، موی مشکی، و چشمان سبز درخشان. عینک گردی به چشم میزد که به خاطر مشتهایی که دادلی به دماغش زده بود، با مقدار زیادی چسب اسکاچ به هم وصلش کرده بود. تنها چیزی که هری درباره ظاهر خودش دوست داشت زخم کمرنگی روی پیشانیش بود که شبیه درخشش رعد و برق بود.»
در این بریده میتوانید سبک روان اما توصیفی رولینگ را ببینید. این جزئیات کامل از ظاهر هری پاتر در کتاب اول- هری پاتر و سنگ جادو- آمده است. میتوانید ببینید که این کتابها معدن طلای کلمات و عبارات کاربردی در انگلیسی هستند.
«استخوانی» کلمه مترادفی برای لاغر است، اما به شکلی منفی. وقتی یک نفر «استخوانی» توصیف میشود، یعنی خیلی لاغر است، و جنبه اهانت دارد. همچنین میتوانید بگویید: «او پوست و استخوان است.» چسب اسکاچ کلمه دیگری برای چسب نواری یا نوارچسب پلاستیکی است. «زانوهای برآمده» یک اصطلاح برای کسی است که پاهایش آنقدر لاغر است که میتوانید مفصل بیرونزده زانوهایش را به وضوح ببینید. این اصطلاح در انگلیسی بامزه به نظر میآید، اما میتواند کمی اهانتآمیز باشد. در این بریده رولینگ تصویری از هری را که ژولیده و دراز- یعنی ظاهرش شلخته است و قدبلند و لاغر است- ترسیم میکند.
یوتیوب ویدئوهایی عالی دارد که به شما کمک میکنند انگلیسی را با کتابهای محبوب مثل هری پاتر یاد بگیرید. ویدئوی پایین یک درس انگلیسی است که از کتاب اول استفاده میکند:
درباره یک پسر- نیک هورنبای
میتوانید کتاب صوتی را از اینجا دانلود کنید
نیک هورنبای یکی از محبوبترین نویسندگان امروزی انگلیسی است. خیلی از کتابهایش جزو پرفروشترینهایی هستند که به فیلمهای محبوب هم تبدیل شدهاند- منجمله درباره یک پسر (فیلم). این داستانی جالب درباره مردی جوان است که مثل یک پسر رفتار میکند و یک پسربچه جدی که رفتارش مانند یک مرد است. آنها از خیلی جهات متضاد هستند، اما دوست میشوند و به هم کمک میکنند احساسات خودشان را بهتر درک کنند.
نکته عالی درباره رمانها این است که هم انگلیسی رسمی و هم انگلیسی غیررسمی را به شما آموزش میدهند. فکر خوبی است که علاوه بر کلاسیکهای قدیمی، کتابهای جدید را بخوانید؛ زیرا به شما کمک میکنند زبان مدرن را به همان شکل که امروزه استفاده میشود یاد بگیرید.
«دوست داشتن خودتان و اجازه دادن به دیگران برای دوست داشتن شما، تنها در صورتی به ریسکش میارزید که احتمالات به نفع شما باشند، اما واضح بود که نبودند. تقریباً هفتاد و نه اسکوئیلیون نفر در دنیا بودند و اگر خوششانس بودید در نهایت پانزده یا بیست نفر از آنها دوستتان داشتند. حالا چقدر باید باهوش باشید تا بفهمید که به ریسکش نمیارزید؟»
هورنبای با انرژی زیادی مینویسد و این کتابهایش را برای خواندن هیجانانگیز میکند. در این بریده نشان میدهد که چگونه شخصیت اصلی دنیا را با منفیبافی میبیند- که یعنی به قصد و نیت آدمها اعتماد ندارد.
درباره یک پسر خیلی زیاد از کلمات و عبارات عامیانه استفاده میکند. «اسکوئیلیون» یک اصطلاح عامیانه است که برای بیان این که تعداد خیلی خیلی زیاد از یک چیزی وجود دارد استفاده میشد. گفتن این که «هفتاد و نه اسکوئیلیون نفر در دنیا» وجود دارند، یک نوع مبالغه یا اغراق است. همچنین هورنبای میگوید: «اگر احتمالات به نفع شما باشند». این عبارتی است که اغلب در انگلستان استفاده میشود. اگر احتمالات به نفع شما باشند، یعنی شانس میآورید و یک چیزی برایتان خوب تمام میشود. از اصطلاح قماربازی احتمال (شانس) میآید، که روشی است برای نشان دادن این که احتمال وقوع یک چیز چقدر است.
گتسبی بزرگ- اف اسکات فیتز جرالد
میتوانید کتاب صوتی را از اینجا دانلود کنید
اف. اسکات فیتز جرالد نمونهای از شاعرانگی با زبان انگلیسی است. این رمان که در دهه 20 در آمریکا میگذرد، به عشق و رویای آمریکایی میپردازد. این کتاب، یکی از پرفروشترین کتابهای نوشته شده به زبان انگلیسی است.
وقتی اف. اسکات فیتزجرالد فوت کرد، گتسبی بزرگ بیش از 25000 نسخه به فروش رفته بود. نویسنده هنگام دریافت آخرین دستمزدش گفت: «من یک مرد فراموششدهام». از آن زمان 25 میلیون نسخه از کتاب در سراسر جهان به فروش رفته است.
با این که خواندن گتسبی بزرگ سختتر از سایر کتابهایی است که در اینجا نام برده شدند، میتوانید کلمات جدید زیادی از آن یاد بگیرید. فیتزجرالد از طیف وسیعی از لغات و تصاویر استفاده میکند تا زیبایی را وارد زبان کند. ممکن است این کتاب در بعضی جاها کمی پیچیده باشد، اما داستانش جالب است و شما را وادار میکند که صفحات را تا آخر ورق بزنید!
«این درهای از خاکسترها است- مزرعهای خیالی که خاکسترها مثل گندم در پشتهها و تپهها و باغهای عجیب رشد میکنند؛ آنجا که خاکسترها شکل خانه و دودکش را به خود میگیرند و دود بیرون میآید و در نهایت با تلاشی ماوراءطبیعی شکل مردانی که به طور مبهم حرکت میکنند و در گردی از هوا فرو میپاشند.»
در این بریده، میتوانید ببینید که نوشته فیتزجرالد چقدر میتواند شاعرانه باشد. یک نسخه فیلم 2013 از این کتاب وجود دارد که شاید قبل از خواندن، بد نباشد تماشایش کنید. کانال کمدی یوتیوب یادداشتهای قاتل یک خلاصه طرح از گتسبی بزرگ دارد. از آنجا که این ویدئوها از کلمات عامیانه زیادی استفاده میکنند، ممکن است نیاز پیدا کنید دکمه «CC» را فشار دهید تا زیرنویسهای انگلیسی را ببینید.
5. تکنیکهای معمول نوشتن که باید بلد باشید
«تکنیکها یا آرایههای ادبی» زیادی وجود دارند که در رمانها به کار رفتهاند. با این که در ادبیات سراسر دنیا استفاده میشوند، نامهای متفاوتی در زبانهای متفاوت دارند. چرا استفاده از برخی از این تکنیکها را امتحان نمیکنید تا جانی تازه در انگلیسی خود بدمید؟
تجسم شخصیت
تجسم شخصیت وقتی است که شما خصوصیات انسانی را به چیزی که انسان نیست میدهید. این چیز میتواند یک شیء یا حیوان باشد.
نمونه در یک رمان: «قلبش میان نگرانی برای خواهرش و دلخوری از همه افراد دیگر دو پاره شده بود.» (غرور و تعصب- جین آستین).
در این مثال جین آستین خصوصیات انسانی را به قلب شخصیت نسبت میدهد. این نشاندهنده احساسی است که از نگرانیش به وجود آمده است. مثالهایی در مکالمات روزمره:
- «عشق کور است.» این اصطلاحی متداول در زبان انگلیسی است، یعنی وقتی عاشق کسی میشوید، نقصهایش را نمیبینید.
- «زمان برای هیچ کس صبر نمیکند.» یک روش فلسفی برای این که به فرد بگویید قبل از این که فرصت از دست برود، کاری کند.
استعاره
استعاره وقتی است که یک چیز را به عنوان چیز دیگر توصیف میکنید تا یک توصیف بهیادماندنی از آن بسازید. این میتواند همه اوقات در مکالمه استفاده شود.
نمونه در یک رمان: «این شرق است و ژولیت خورشید است.» (رومئو وژولیت- ویلیام شکسپیر).
رومئو و ژولیت یکی از مشهورترین داستانهای عاشقانه تمامی دوران است. در این خط رومئو، ژولیت را با خورشید در حال طلوع مقایسه میکند تا نشان دهد چقدر عاشق اوست و او را میپرستد.
مثالهایی در انگلیسی محاوره:
- «قلبی از سنگ». راهی برای توصیف شخصی که نامهربان یا ظالم است.
- «نور چشم من». چیزی که بیشتر از هر چیز یا هر کس دیگر دوستش دارید.
- «از خوشی بال درآوردن». معنایش «واقعاً خوشحال بودن» است.
تشبیه
تشبیه دو چیز را با گفتن این که مورد A شبیه مورد B است مقایسه میکند. اغلب با استعاره اشتباه گرفته میشود. تفاوتشان این است که در تشبیه شما چیزی را به صورتی توصیف نمیکنید که واقعاً چیز دیگری است. پس اگر بگویید «من یک گاو نرم» این استعاره است. اما اگر بگویید «من به اندازه یک گاو نر قوی هستم» یا «من قوی هستم، مثل یک گاو نر»، این یک تشبیه است.
نمونه در یک رمان: «ذهن عاشقانه او مثل جعبههای کوچک بود، یکی در دیگری.» (پیتر پن- جی. ام باری). این یک تشبیه دوستداشتنی است که بسیاری از لایههای ذهن انسان را نشان میدهد. همچنین نشان میدهد او چگونه در «ذهن عاشقانه» خود- هر دفعه که جعبهای باز میکند- احساسات جدید را کشف میکند. با این نقل قول، باری نشان میدهد که چگونه تشبیه میتواند برای توصیف چیزی به نحو زیبا استفاده شود.
مثالهایی در مکالمات روزمره:
- «به خوبی طلا.»برای گفتن این که یک فرد رفتار خیلی خوب، یا حتی بینقص دارد. اغلب برای توصیف بچههای خوب در مدرسه استفاده میشود.
- «به پرمشغلگی یک زنبور.» یک روش برای این که بگوییم سر فرد خیلی شلوغ است، زیرا زنبورها به کار سخت معروفند. هم «به پرمشغلگی یک زنبور.» و هم «به خوبی طلا.» نمونههایی از «تجانس آوایی» در انگلیسی هستند، یعنی کلماتی که حرف اولشان یکسان است با همدیگر به کار میروند.
- «به راحتی یک حشره روی قالی.» افراد زمانی این را میگویند که راحت در تخت باشند. این نمونهای خوب از قافیه ساختن در زبان انگلیسی نیز هست! (smug و bug و rug در انگلیسی همقافیه هستند)
مبالغه
مبالغه وقتی است که شما عمداً اغراق میکنید تا نشان دهید یک موضوع چقدر مهم است. «اغراق» یعنی کاری کنیم که چیزی بزرگتر به نظر برسد، بهتر یا بدتر از آنچه در واقعیت است. مبالغه اغلب در مکالمات عادی به زبان انگلیسی استفاده میشود، اما مراقب باشید که بیش از حد آن را به کار نبرید!
نمونه در یک رمان: «بعد مردم آهسته حرکت کردند. هیچ عجلهای نبود، چون هیچ جایی برای رفتن نبود، هیچ چیزی برای خریدن و هیچ پولی برای خریدن آن نبود، هیچ چیزی برای دیدن در خارج از مرزهای بخش میکام وجود نداشت.» (کشتن مرغ مقلد- هارپر لی).
در این مثال نویسنده میگوید که هیچ چیزی برای دیدن و هیچ چیزی برای خریدن وجود ندارد. البته که این اغراق است: حداقل چند چیز برای دیدن و خریدن وجود دارد! مبالغه در اینجا باعث میشود صحنه متروک به نظر برسد- یعنی خالی و عریان.
مثالهایی در مکالمات روزمره:
- «مغزش اندازه نخود است.» این یک توهین است. یعنی فرد خیلی احمق یا کمهوش است.
- «میتوانم یک اسب را ببلعم.» عبارتی است برای بیان این که «خیلی گرسنهام.»- ما در واقع اسبها را در انگلستان نمیخوریم!
- «هزار بار به تو گفتم.» اگر مطلبی را چندین بار به یک نفر بگویید و یادش نماند یا درک نکند، این جمله را بر زبان میآورید!
تجسم شخصیت، استعاره، تشبیه، و مبالغه معمولترین «تکنیکها یا آرایههای ادبی» هستند اما تکنیکهای خیلی بیشتری نیز وجود دارند. Literarydevices.com را چک کنید تا همه تکنیکهایی را که میتوانید در کتابهای انگلیسی پیدا کنید ببینید. با افزایش مهارتهایتان، میتوانید از این «آرایهها» استفاده کنید تا به انگلیسی شفاهی و کتبی خود جان بدهید!
[…] […]